کد مطلب:180034 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:243

برخورد شدید امام سجاد با ابن زیاد
هنگامی كه امام سجاد علیه السلام و همراهان را به صورت اسیر به



[ صفحه 33]



مجلس ابن زیاد، حاكم دیكتاتور كوفه وارد نمودند، ابن زیاد بر مسند غرور و پیروزی تكیه نموده بود. هنگامی كه امام سجاد علیه السلام را دید، گستاخانه گفت: «تو كیستی؟»

امام سجاد علیه السلام فرمود: من علی، پسر حسین علیه السلام هستم.

ابن زیاد: مگر خدا علی پسر حسین را نكشت؟

امام سجاد: من برادری به نام علی (اكبر) داشتم، او را مردم كشتند.

ابن زیاد: بلكه خدا او را كشت.

امام سجاد: الله یتوفی الانفس حین موتها:

«خداوند ارواح را به هنگام مرگ، قبض می كند.» (آیه 46 زمر)

ابن زیاد از پاسخهای قاطع امام سجاد علیه السلام بسیار خشمگین شد و گفت: تو هنوز جرأت پاسخ گویی مرا داری، این را ببرید و گردن بزنید.

در این هنگام حضرت زینب علیه السلام برخاست و خود را سپر امام سجاد قرار داد و خطاب به ابن زیاد، فریاد زد:

آن همه از خون ما ریختی برای تو بس است...»

ابن زیاد در این هنگام از كشتن امام سجاد علیه السلام صرف نظر كرد و گفت: «رهایش كنید، به گمانم همان بیماری و رنجوری او را بكشد.»

در این هنگام امام سجاد علیه السلام به زینب رو كرد و فرمود: «عمه جان آرام باش تا من سخن بگویم»، سپس به ابن زیاد رو كرد و فرمود:

اباالقتل تهددنی یابن زیاد، اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتنها الشهادة.



[ صفحه 34]



«ای پسر زیاد! آیا مرا از مرگ می ترسانی، مگر نمی دانی كه كشته شدن برای ما، یك كار عادی است. و شهادت مایه ی سربلندی ما می باشد.»

آنگاه ابن زیاد دستور داد، امام سجاد علیه السلام و همراهانش را به خانه ای كه در كنار مسجد اعظم كوفه بود بردند و در آنجا زندانی نمودند. [1] .


[1] اعلام الوري، ص 248 - نفس المهموم، ص 226.